˙·˙•☁☂مفرد مذکر غائب(عج) ☂☁•˙·˙




خداوندا

بلندای دعایت را

عطایم کن

تو ای معشوقه ی عالم

از این پس

عاشقی را پیشه ام فرما

خدایا

راستش من آدمیزادم

گاه گاهی گر گناهی میکنم طغیان مپندارش

کریما من گنه کارم

تو بخشنده

بگو آیا امید بخششم بی جاست؟!

خودت گفتی بخوان

میخوانمت اینک

مرا دریاب

به چشمانی که می جوید تو را

نوری عنایت کن

دو دست خالی ام را

رحمتی دیگر عطا فرما




سکانس اول: دخترک شاید نمیداند و بدحجابی میکند تو که میدانی نگاه نکن

سکانس دوم: پسرک شاید نمیداند و نگاه میکند تو که میدانی خودت را بپوشان


پ.ن:

دخترجان! گناه تو نگاه پسر را به دنبال دارد

پسرجان! نگاه تو ترویج میدهد این بی حجابی را.


کل اولئک کان عنه مسئولا»


#روز_عفاف_و_حجاب



سلام آقای نقاره ها و ناله ها، سلام آقای گلدسته ها و گلایه ها، سلام آقای صحن ها و صحبت ها و سلام آقای متن های نانوشته و حرف های ناگفته…
می دانم می شنوی مرا، در سکوت چشم های خیره ی من زیارتِ نامِ تو در امتداد اشک ها ظهور می کند.

یا رضا می گویم و راضی می شوم به دوری راه و دست بر سینه تا آسمان دیدار تو قد می کشم:

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)






 

هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد

نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد

 

خوشا به حال خیالی که در حرم مانده

و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد

 

به یاد چایی شیرین کربلایی ها

لبم حلاوت احلی من العسل» دارد

 

#احلی_من_العسل

#حب_الحسین_یجمعنا

#اربعین98

#جامانده


روز پانزدهم:

یزید ملعون به عبیدالله بن زیاد دستور داد که سر مطهر امام را با سرهای جوانان و یاران آن حضرت که در رکاب ایشان شهید شده بودند با کالاها و ن اهل بیت و عیالات آن حضرت روانه ی شام نماید.

در تاریخ آمده بعد از آن که ابن زیاد یک روز(یا چند روز بنا به روایتی) سرهای شهدای کربلا را در کوچه ها و محله های کوفه گردانید آنها را به شام نزد یزید فرستاد.

ابن زیاد سرهای شهدای کربلا را به زحر بن قیس سپرد و راهی شام نمود.

ابن زیاد پس از فرستادن سر امام حسین، اسرا را در پانزدهم محرم به همراه شمر و مخفر بن ثعلبه عائذی به شام فرستاد و به دست و پا و گردن مبارک امام سجاد(علیه السلام) زنجیر انداخت و اسرا را سوار بر شتر بی جهاز نمود.

آن ملعون اهل بیت عصمت و طهارت را مانند اسیران کفار به شام آورد.



 


روز چهاردهم:

درحالیکه خاندان و اهل بیت امام حسین در اسارت به عزاداری مشغول می باشند ابن زیاد در روز ۱۴  محرم الحرام سال ۶۱ هجری قمری به یزید ملعون نامه نوشت و جریانات کربلا را گزارش داد و از وی پرسید که با سرهای بریده و اسرا چه کند؟

به اسرا و خاندان امام(علیه السلام) بسیار بد می گذشت مخصوصاََ که عزادار بودند و مشکلات از هر جهت و از جانب عبیدالله به ایشان وارد می آمد.



 


روز سیزدهم:

پس از آنکه اسرا و سرهای مقدّس شهدا را در کوفه گردانیدند، ابن زیاد در کاخ خود نشست و دستور داد سر مطهر امام حسین(علیه السلام) را در برابرش گذاشتند و آنگاه ن و کودکان آن حضرت را به همراه امام سجاد در حالیکه به طناب بسته بودند وارد مجلس نموده و در برابر تخت آن ملعون ایستاده نگاه داشتند.

پس از مجلس شوم ابن زیاد اهل بیت امام حسین(علیه السلام) را با غل و زنجیر وارد زندان کوفه نمودند.

ابن زیاد به مدینه و شام نامه نوشت و خبر شهادت امام را منتشر کرد.

عبدالله بن عفیف هنگامی که شنید پسر زیاد ملعون به امیرالمومنین و امام حسین(علیهما السلام) نسبت کذب میدهد از میان جمعیت برخاست و گفت:

ساکت باش ای پسر مرجانه! دروغگو تویی و پدر تو که به تو این مقام را داد.

عبیدالله بن زیاد در چنین روزی این جوانمرد را به شهادت رساند.



 


روز دوازدهم:

در روز دوازدهم محرم جماعتی از بنی اسد که در اراضی غاضریه منزل داشتند، به مقتل امام حسین(علیه السلام) آمدند و بر اجساد شهدا نماز خواندند و حضرت زین العابدین نیز به کربلا آمدند و بر پیکر پدرشان نماز گزاردند و حضرت را در همان موضعی که معروف است دفن کردند و حضرت علی بن الحسین(علیه السلام) را در پایین پای حضرت دفن نمودند و برای سایر شهدا حفره ای در پایین پای حضرت کندند و آنها را در آن محل دفن نمودند.

اهل بیت امام نیز در حالی که ۴۰ محمل روی ۴۰ شتر قرار داشت و ن و اطفال بر آن سوار بودند و امام سجاد نیز در حالیکه مریض بودند و خون از رگ های گردنشان جاری بود، بر شتری سوار شده بودند و به کوفه رسیدند.

سرهای شهدا بر سر نیزه بود و سر امام آیه ی مبارکه ی"اَم حَسِبتَ اَنَّ اَصحابَ الکَهفِ و الرَقیمِ کانوا مِن آیاتِنا عَجَباََ؟" را تلاوت نمود.



 


روز یازدهم:

روز عاشورا عمرسعد سر مبارک امام حسین(علیه السلام) را به خولی و حمید بن مسلم سپرد و در همان روز ایشان را نزد ابن زیاد روانه کرد و بقیه ی سرها را نیز در میان قبائل پخش کرد تا نزد ابن زیاد ببرند و به سوی او تقرب جویند.

خولی با عجله حرکت کرد شب یازدهم وارد کوفه شد، چون در آن وقت شب ملاقات ابن زیاد ممکن نبود، لاجرم به خانه ی خود رفت و سر پسر پیغمبر را در تنور خانه جای داد.

از آن طرف عمرسعد شب یازدهم را در کربلا ماند و روز یازدهم محرم الحرام بر کشتگان سپاه خویش نماز گذاشت و همگی را به خاک سپرد و چون روز از نیمه گذشت امر کرد که دختران پیغمبر را به شتران بدون زین سوار کردند و ایشان را چون اسیران ترک و روم روان داشتند و از کنار گودال قتلگاه به سوی شام حرکت دادند.



 


 

ای همان ای 78 و 88 است برخی به ظاهر حزب اللهی ها هنوز گیج دفاع رهبری از طرح دولت در افزایش قیمت بنزین هستند. این گیج شدن در نوع خود در خور توجه است. آزمونی برای ولایت مداری است. میگویند کاش رهبری ورود نمیکرد!

مگر می شود در شرایطی که لبنان بخاطر چنین موضوعاتی دولتش سقوط کرد و عراق به آشوب کشیده شد سکوت کرد و هیچ نگفت؟ 

دفاع رهبری، دفاع از ساختارهای رسمی و قانونی کشور بود، دفاع از امنیت کشور بود. این وظیفه ی رهبری است.

 

#حضرت_آقا

#امام_دلها

#فتنه_88

#افزایش_قیمت_بنزین


 

شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد

شب مرگ، تنها نشیند به موجی
رود گوشـه ای دور و تنها بمیرد

هنوز هم رزمندگان، گره از راز آخرین اشارتِ شیدایی او باز نکرده‌اند، شاید نقطه عبور را به رزمندگان نشان می‌داد؟ یا مهمات می‌خواست و یا شاید آب می‌خواست…

هرچه می‌خواست در پرده ماند… اما مطمئناً او آب نمی‌خواست چون بارها به رزمندگان گفته بود که قمقمه‌هایتان را پر از آب نکنید ما به دیدار کسی می‌رویم که تشنه‌لب شهید شده است… .

تجلایی؛ سردار بدر؛ در جاری خون خویش، چون ماه تمام بدر می‌درخشید. و اینک روز وصل دوستداران فرا رسیده و همسر وفادارش به علی پیوسته است.

ای خدا این وصل را هجران مکن
سرخوشان عشق را نالان مکن

نیست در عالم ز هجران تلخ‌تر
هر چه خواهی کن ولیکن آن مکن

 

پی نوشت: روز وصل دوستداران یاد باد.

 

#شهید_تجلایی


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها